در مــن کوچــه هاییست کــه با تــو سفـــر هاییست کــه با تــو روزهـــــایست کــه با تــو شبهــاییست کــه با تــو عاشقانه هاییست کــه با تــو نگشتـــه ام، نرفتـــه ام، سر نکـــرده ام، آرام نیافتـــه ام، نگفتـــه ام... می بینی چقــــــدر با تو کار دارم؟ تو را به خــــدا زودتــر بیـــا!!!
مدتهاستــــ چتـــــر منطق را بر ســـــر گرفتــــــه ام! تا باران"عشـــــق"را تجربـــــه نکنم! دیگر توان مقابلـــــه با تبـــ و لرز برایـــــم باقیـــ نمانــــده استـــ!!!
مـــادرم مـــرا میبوسید، تمام دردهایـــم از یادم میرفت ... دیـــروز زمین خـــوردم،دردم نیامـــد... امـّــا به جایش تمـــام بوسـههــای مـــادرم به یادم آمـــد!!!
خـــدايا!
دوباره دلش را بسپــار به مــن!
دوباره مـــرا بسپار به دلــش!
دوباره بيــا ســه تا شويم!!! مـــن تـــو او..
بيا هر سه عاشق يکــديگــر باشيم!!! تا ابـــد!!!
خدايـــــــــــا ، دخـلـم با خـــرجـم نميـــخــواند ، کـــم آورده ام ، صـــبري کـــه داده بـــودي تــمــام شـــد ، ولـــي دردم همـــچـــنان باقيــــــست !!! بدهکـــــــــار قلــــــبم شـــده ام ، ميــــــدانم شـــرمنــــــده ام نميــــــکنـــي؛ باز هــــــم صـــبـــــــر ميــــــخـــواهــــــم...
بایــد فــراموشت کنم، چندیست تمریــن می کنم مــن می توانــم ،می شود، آرام تلقیــن می کنم با عکسهــای دیگــری تا صبــح صحبــت می کنم با آن اتــاق خــویش را بیهــوده تزییــن می کنم سخت است امــا می شود در نقش یک عاقل روم شب نه دعــایت می کنم نه صبح نفریــن می کنم حالــم، نــه، اصــلا خوب نیست؛ تا بعــد بهتر می شود فکــری برای ایــن دلِ تنهـــای غمگین می کنم مــن می پذیرم رفتــه ای و برنمی گـــردی، همیــن خــــود را برای درک این، صـــد بار تحسین می کنم از جنب وجوش افتاده ام دیگـــر نمی گویــم به خــود : وقتی عــروسی می کند، این می کنم آن می کنم خــوابم نمی آید ولی از تـــرس بیــــداری به زور با لطف قـــرص قـَد نُقل یک خــواب رنگین می کنم این دَرد زَرد بی کسی بر شانــه جا خوش کــرده است از روی عـــادت دوستی با بار سنگین می کنم هــرچه دعــا کردم نشد شایــد کسی آمّین نگفت حالا تقاضای دلی سرشــار از آمین می کنم نه اسب،نه باران،نه مَرد،تنهاییم و این دائمیست اسب حقیقت را خـودم با این نشان زین می کنم یا می بــرم ، یا باز هم نقش شکستی تلــخ را در خاطــرات تلخ خــود با رنــج آذین می کنم حالا نه تــو مــال منی،نه خواستی سَهمت شــوم این مشکل من بود و هست، در عشق گلچین می کنم کـَم کـَم ز ِ یادم می روی، ایــن روزگــار و رسـم اوست این جملــه را با تلخی اش صــدبار تضمین می کنم..
چقدر حرف بود و من فقط سکوت کردم!
چقدر حرف هست و من فقط سکوت می کنم!
رفتنت را سکوت کردم!
انتظار بازگشتت را سکوت کردم!
حالا آمدنت را هم سکوت می کنم!
داشتنت را هم ...!!
به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه ی امیدی را سخت مغروری و میسازی سرد در دلی آتش جاویدی را دیدمت وای چه دیداری،وای این چه دیدار دلازاری بود بیگمان برده ای از یاد آن عهد که مرا با تو سروکاری بود این چه عشقی است که در دل دارم من از این عشق چه حاصل دارم میگریزی ز من و در طلبت باز هم کوشش باطل دارم بخت اگر از تو جدایم کرده می گشایم گره از بخت چه باک ترسم این عشق سر انجام مرا بکشد تا به سرا پرده ی خاک
مــن و تــو در هم گـــره خورده ایم.. گـــره ای کــــور به نام سرنوشت تــو آن سوی تفاوت هـــای محض و مـــن نشسته در تردیـــد تــو انتخــاب می کنی و می روی و مــن.. هنـــوز به ای کــــاش ها دل بسته ام.. کـــه ای کــــاش می ماندی و باهــم گـــره از کارمـــان می گشودیــم!!!
منــزل خـداست؟ این منــم مـزاحمی کـه آشناست هــزار دفعه ایـــن شماره را دلـم گــرفته است ولی هنـــوز پشت خط در انتــظار یک صــداست شمـا کـه گفتـه ایـد پاسخ سلام واجب است به ما کــه می رسد ، حساب بنده هـایتان جــداست؟ الـــــو .... دوباره قطــع و وصل تلفنـم شــروع شد خـرابی از دل مـــن است یا کـــه عیب سیم هاست؟ چـرا صدایتان نمی رسـد؟ کمی بلنـد تـر صدای مــن چطــور؟ خـوب و صاف و واضـــح و رسـاست؟ اگــر اجــازه می دهی بـرایت درد دل کنـم شنیـــده ام کــــه گـــریه بر تمـــام دردها شفـــاست دل مــرا بخــوان به سوی خــود تا کـه سبک شـوم پناهــگاه این دل شکسته خانـــه ی شماست الــــو، مــرا ببخش ، باز هــم مزاحمت شــــدم دوباره زنـگ می زنم، دوباره، تا خـــــدا خــــداست.
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دنیـــــای
ایـــن روزای
مـــن و
آدرس
rahaeei.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.